هزاران بت منفجر میشوند
جهان همواره توسط نمادهایی که ما ارتقا میدهیم، شکل گرفته است. ما آنها را از ماده خام میل - قدرت، زیبایی، قدرت، خرد - میسازیم و آنها را بر روی پایههایی چنان بلند قرار میدهیم که دستنیافتنی و الهی به نظر میرسند. این بتها ممکن است افراد، ایدئولوژیها، هنجارهای فرهنگی یا حتی انتظارات بیچهرهای باشند که جامعه در ذهن ما حک میکند. آنها ما را هدایت میکنند، آرامش میدهند، میترسانند و در نهایت تعریف میکنند. اما چه اتفاقی میافتد وقتی این بتها شکست میخورند، متزلزل میشوند یا میشکنند؟
هزار بت منفجر میشوند.
این هرج و مرج بمبها نیست، بلکه انفجار درونی توهمات است. این خرد شدن خدایان دروغین است - برخی به ارث رسیدهاند، برخی دیگر انتخاب شدهاند - که پوچی آنها وقتی نور حقیقت درست در زاویه مناسب میتابد، آشکار میشود. آنها یکی یکی سقوط میکنند. افراد مشهوری که سخنانشان با هدف طنینانداز بود اما اعمالشان غرور را زمزمه میکرد. سیاستمداری که در ردای صداقت پیچیده شده بود، تنها برای اینکه توسط رسوایی نقاب از چهره بردارد. سنتهای فرهنگی که از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند، اکنون به دلیل ظلمی که پنهان میکردند، زیر سوال میروند. کمالی که ما روی صفحه نمایشها و آینهها به دنبالش هستیم و زیر بار داستان خودش فرو میریزد.
هر انفجاری بلند، شخصی و گاهی دردناک است. ما برای این بتها سوگواری میکنیم نه به این دلیل که آنها واقعی بودند، بلکه به این دلیل که به آنها ایمان داشتیم. آنها به ما امنیت و یقین ارائه میدادند. چارچوبی که از طریق آن میتوانیم دنیایی آشفته و غیرقابل پیشبینی را درک کنیم. وقتی آنها منفجر میشوند، ما به فضایی که اشغال کرده بودند خیره میشویم و از خود میپرسیم که چه اتفاقی میافتد. سکوت اغلب کر کننده است.
با این حال، آزادی عجیبی در این ویرانی وجود دارد.
وقتی بتها فرو میریزند، جایی برای چیزی صادقانهتر باز میشود. بقایای آنها به ماده خام خودآگاهی تبدیل میشود. ما شروع به نگاه به درون میکنیم و سوالات سختتری میپرسیم: واقعاً به چه چیزی اعتقاد دارم؟ چرا به آن صدا اعتماد کردم؟ چه کسی از تعظیم من سود میبرد؟ شاید دنیا کمتر راحت شود، اما اصیلتر شود. ما فداکاری کورکورانه را با تفکر انتقادی مبادله میکنیم. عبادت را با خرد. یقین را با کنجکاوی.
انفجار بتها همچنین نوعی تولد دوباره جمعی را ممکن میسازد. این نه تنها یک محاسبه فردی، بلکه یک تکامل اجتماعی است. هر بار که یک کلیشه مضر از بین میرود، یک سیستم ناعادلانه افشا میشود، یا یک افسانه قدیمی به چالش کشیده میشود، ما به عدالت نزدیکتر میشویم. این ممکن است با مقاومت، ناراحتی، حتی واکنش منفی همراه باشد - اما تغییر به ندرت بیسروصدا اتفاق میافتد.
البته، برخی از بتها بازسازی میشوند، شاید به اشکال مختلف. چهرههای جدید ظاهر میشوند، جنبشهای جدید ظهور میکنند، حقایق جدید گفته میشوند. و این تناقض است: انسانها همیشه نمادها را آرزو میکنند، همیشه به دنبال معنا هستند. خطر نه در جستجو، بلکه در تسلیم قضاوت ما در محراب باور بیچون و چرا نهفته است.
پس بگذارید هزاران بت منفجر شوند. بگذارید مانند شیشه خرد شده در مسیری که مدتهاست کورکورانه پیمودهایم، فرو بریزند. بگذارید نابودی آنها آنچه را که واقعاً شایسته احترام است روشن کند: صداقت، همدلی و شجاعت برای رویارویی با حقایق ناراحتکننده.
در غیاب آنها، ما گم نمیشویم. ما آزاد میشویم.